لت لت کردن : چون هرون از خوارزم برفت دوازده غلام که کشتن وی را ساخته بودند بر چهارفرسنگی از شهر که فرود خواست آمد شمشیر و ناچخ و دبّوس در نهادند و آن سگ کافر نعمت را پاره پاره کردند.
خبير الاتصالمترادف پاره کردن. معنی انگلیسی. bust, cleave, cut, lacerate, pull, rend, rupture, sever, slash, split, sunder, tear, to fear, to rend, to wear.
خبير الاتصالپاره ممکن است یکی از موارد زیر باشد: • پاره به معنای ازهمگسیخته ، بن مضارع پاشتن است،• پاره به معنای یک قسمت یا بخش از چیزی• پاره، عبارتی دارای وزن مانند مصرع شعر
خبير الاتصالContribute to ziyouzhiyz/ar development by creating an account on GitHub.
خبير الاتصالPersian-English dictionary. tear. verb. rend. بعد باز در اتاق بشتاب دوید هرچه دید پاره کرد یا شکست. Then he went around the house again , tearing and spreading chaos and destruction in his path.
خبير الاتصالجستوجوی «پاره کننده» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از یک میلیون واژه.
خبير الاتصالverb noun. ضربان نبض مانند نخ نازکی که آن را بکشند یا مثل سیم تاری که در شرف پاره شدن باشد از زیر انگشت میلغزید. her pulse slipped beneath the fingers like a stretched thread, like a harp string nearly
خبير الاتصالجستوجوی «پاره کردن» در لغتنامههای دهخدا، معین، عمید، سره، مترادف و متضاد، فرهنگستان، دیکشنری انگلیسی و فارسی در بیش از ... پاره ٔ چرم : آن پوست پاره ها که در خانه ٔ کژدم می بینید اثر آن است .
خبير الاتصالContribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.
خبير الاتصالپرش از قسمت واکنش وزارت خارجه فرانسه به پاره کردن تصاویر گروگانها ۱۴۰۲/۸/۱۷ ۱۴۰۲ آبان ۱۷, چهارشنبه
خبير الاتصال